تیترآنی:چرا باید در استانی که ریشهای بودن مردمانش شهره است شاهد آمارهای مایوس کننده باشیم و چرا باید در ابتدای صف استانهای دارای بیشترین میزان طلاق باشیم؛ این آمارها به این معنی است که نتوانستیم به خوبی جایگاه این نهاد را برای خانوادهها بهویژه زوجهای جوان تبیین و تحکیم کنیم و به درستی آنان را با آموزههای زندگی آشنا کنیم.
یکی از مهمترین موضوعات در هر جامعهای به حوزه «خانواده» بر میگردد و به دلیل همین اهمیتی که دارد از آن به عنوان یکی از «نهادهای اجتماعی» یاد میشود.
خانواده همیشه به عنون اصلیترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است و پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حیات زندگی و سقوط در ورطه نابودی است.
هرگاه صحبت از خانواه میشود چند مولفه اساسی مانند ازدواج، طلاق، فرزند و… در ذهن خطور میکند که هر یک در جایگاه خود از اهمیت بالایی برخوردار است.
“طلاق” یکی از پدیدههایی است که امروزه بنیان خانواده را مورد هدف قرار داده که به دلیل پیامدهای اجتماعی، روانی، اقتصادی، حقوقی و … که دارد، اهمیت آن را دوچندان کرده است.
تاملی بر روند آمارهای طلاق در کشور نشان میدهد که این موضوع در کشور نگرانیهای زیادی را ایجاد کرده است و طبق آمار اعلام شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، نسبت ازدواج به طلاق به ترتیب در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، ایلام، چهارمحال بختیاری و هرمزگان بالاترین و در استانهای البرز، تهران، مازندران، مرکزی و گیلان پایین ترین سطح در کشور است.
استان های تهران، البرز و مازندران به ازای هر دو ازدواج یک طلاق صورت میگیرد که بالاترین نرخ در سطح کشور است.
همچنین در این آمار مازندران را به عنوان استان سوم کشور در تعداد و نسبت طلاق به ازدواج اعلام کردند که نشان از شرایط بسیار نگرانکننده این استان است.
طلاق موضوعی است که وابسته به چندین علت است و نمیتوان آن را یک بُعدی بررسی کرد و امروزه مکروهترین حلال خداوند به عنوان یکی از چالشهای عصر کنونی در کشور مورد توجه قرار گرفته است و دستگاهها و نهادهای بسیاری در تحکیم بنیان خانواده و کاهش آمار طلاق نقش دارند.
صدا و سیما، فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، امور بانوان و خانواده، شورای فرهنگ عمومی، ورزش و جوانان و دستگاههای متولی دولتی و غیردولتی که همگی سعی در محکم کردن کانون خانواده و کاهش آمار طلاق دارند اما اینکه تا چه حد این نهادهای مسؤول در رسیدن به این هدف موفق بودهاند باید به آمار و ارقام مراجعه کرد تا ببینیم چه اتفاقی در این دوران افتاده است.
آماری که به تازگی از سوی سازمان ثبت احوال کشور منتشر شده است موجی از نگرانی را در جامعه ایجاد کرد که چرا مازندران باید در رده سوم با بیشترین میزان طلاق معرفی شود و این یعنی بدترین و تاسف آورترین آمار ممکن!
اینکه نقش هر یک از نهادها و دستگاههای مسؤول در این آمار ناامید کننده چقدر است بهراحتی قابل سنجش نیست اما میتوان به عنوان نوک هدف مسؤولیت، دفتر امور بانوان و خانواده استانداری را نشانه گرفت چراکه مسؤولیت مستقیم در این موضوع را برعهده دارد و نام آن را یدک میکشد.
چرا باید در استانی که ریشهای بودن مردمانش شهره است شاهد آمارهای مایوس کننده باشیم و چرا باید در ابتدای صف استانهای دارای بیشترین میزان طلاق باشیم؛ این آمارها به این معنی است که نتوانستیم به خوبی جایگاه این نهاد را برای خانوادهها بهویژه زوجهای جوان تبیین و تحکیم کنیم و به درستی آنان را با آموزههای زندگی آشنا کنیم.
هشت سال فرصت بود تا نسبت به تحکیم بنیان خانواده در استان اقدامات و گامهای اساسی برداشته شود اکنون که به این رتبه نامناسب رسیدیم لازم است مسؤولان مربوطه پاسخگو باشند چراکه نهاد خانواده که از هم پاشید، چه بسا فرزندانی که حاصل از این جداییها به سرنوشت نامعلوم دچار میشوند و خود زمینهساز افزایش آمارهای نگران کننده در آینده خواهند بود.
سخن آخر اینکه دشمنان، اصلیترین نهاد اجتماعی را هدف قرار داده و با سرمایهگذاریهای کلان و راهاندازی شبکههای مختلف ماهوارهای و فعالیت زیاد در شبکههای اجتماعی، سعی در انحلال این نهاد دارند پس لازم است بازنگری جدی در اجرای برنامههای مرتبط با امور خانواده در استان انجام شود تا این نهاد مقدس از هرگونه گزند و آسیب در امان باشد.